چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۵:۳۶ ب.ظ
ادبیات فارسی 8
یکی بود یکی نبود .اگر هم بود ، کسی نبود. یک نفر بود که چندین و چند سال پیش به دنیا آمده بود ومامان وباباش اسمشو گذاشته بودن "میرزا " بچه که بود توی خونه صداش می کردن "رامین "مدرسه که رفت، بابا ش دید که این نور چشمی خیلی تنبله، اسمشو گذاشت " شازده "درسش که تموم شد، چون کار گیرش نیومد ناچار اسمشو گذاشت "مهندس"
الغرض، شازده رامین مهندس، بزرگ شد وصاحب دو تا پسر کاکل زری شد.اولی در ماه مرداد به دنیا اومد، اسمشو گذاشتن " بهمن " دومی در ماه شعبان به دنیا اومد،اسمشو گذاشتن "رجب " بهمن به مادرش رفته بود ورجب به پدرش. ...
یک قصه قدیمی
افکار وگفتارمان را بنویسیم.
- ۹۶/۰۶/۰۸